امروز رفتم یه نمایشگاه زنونه

بسی چسبید

یکی از رفقای دانشگاه رو دیدم با هم گپ زدیم

خواهرشوهر جان رو هم خدا رسوند که دخترک رو بگیره تا من بتونم غرفه ها رو ببینم

کلی دوست و فامیل دیدم

خرید هم کردم

کارتم خالیِ خالی شد :))

در حالی که هنوز به نیمه ی ماه هم نرسیدیم :|

کش خریدم برای بستن موهای فسقلیم از همین باریک رنگی رنگیااا ذووق دارم موهاشو ببیندم ^-^ یه دستبند هم خریدم براش که خودم غششش میکنم از دیدنش خداییش اونایی که دختر ندارن چه دایلی برای زنده موندن دارن تو زندگی :)) شوخی میکنم اما ایشالا خدا به ه لااقل یه دختر بده که کبف کنن

شنبه تولدمه و همسر مدام تاکید میکنه که هیچ خبری از کادو تولد بازی نیست :| منم دارم سعی میکنم با این قضیه کنار بیام و افسردگی نگیرم :| خداییش یه بار در کل سال برا ما کادو میگیرن ایشون که اونم دیگه منتفیه ! پارسال درحالی که توی مطب دکتر ن معطل بودم خودم به همسر آدرس دادم و گفتم فلان کادو برام بخر و رفت خرید و اومد :| یعنی بی مزه تر از این هم مگه داریم؟ مگه میشه؟ 

پست رو همینجا تموم میکنم چون بیست ساعته پلک روی هم نداشتم و خوابم میاد. خدانگهدار :))


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها